انگاره آخر الزمان انسان، رسانه

نويسنده:جلال غفاري

چرا پايان دنيا براي انسان اهميت دارد؟

آينده هميشه موضوعي چالشي بوده است كه انسان ها سعي داشته اند با پيش بيني آن خود را براي پذيرش آن آماده كرده و بيشترين بهره برداري را از اين پيش بيني ببرند. در دنيايي كه از همان ابتدا درگيري دو جبهه خير وشر مهمترين موضوع آن بوده و در اين ميان درهر زماني يكي از اين دو برتري داشته اند انسان ها سعي دارند تا با دريافت تصويري از آينده براي ايجاد آن گام بردارند . انسان هايي كه در طول تاريخ گرفتار رنج و محنت هاي فراواني بوده اند همواره اميد دارند تا دستي الهي بيرون آيد وسرانجام جهان را ختم به خير كند. در نگاه آ نان پيروزي جبهه خير و حكمفرمايي عدل وعدالت اميد همه قشرهاي بشر است.
در اين ميان آخرالزمان در مقام فصل نهايي كتاب آفرينش از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. “آخرالزمان” يك باور مشترك بشري در خصوص فرجام كار عالم ناسوت است كه عالم ماده را در نگاهي برداري و زمانمند داراي نقاط ابتدا وانتهايي مي داند. طبق اين تعريف، اگر عالم ماده ازلي وابدي نيست وهمان گونه كه در زمان معيني ايجاد شده در وقت مشخصي نيز به پايان خواهد رسيد . حال اگر عالم ماده را به يك كتاب قطور و سال هاي عمر اين عالم را به صفحات آن كتاب تشبيه كنيم “آخرالزمان” آخرين فصل از كتاب ناسوت خواهدبود. از آنجا كه خالق گيتي كتاب خلقت عالم را بي غايت وبي هدف قلم نزده، لاجرم چكيده آفرينش در واپسين فصل اين كتاب ظهور خواهد كرد و همه قصه هاي ناتمام اين كتاب در آخرين فصل آن پاياني شايسته و مقبول خواهند يافت . طبق آنچه گفته آمد”آخرالزمان” پاسخ تمام سوال هاي ناتمام عالم هستي هست و آنچه در آخرين فصل اين كتاب به وقوع خواهد پيوست هدف از خلقت عالم و آفرينش انسان را محقق و آشكار خواهد ساخت به بيان ديگر آخرالزمان برهه اي از تاريخ است كه طي آن عالم ناسوت هويت لاهوتي خويش را باز خواهد يافت و در واپسين چالش ميان حق و باطل شناسنامه توحيدي عالم ماده دوباره پيدا و پديدار خواهد شد.( مجيد شاه حسيني،1382 ، صص115و 116)
باور به آخرالزمان چنان درميان اقوام ومذاهب پذيرفته شده است كه راهي جز اعتراف به فطري بودن آن باقي نمي گذارد از سوي ديگر بشري كه قصد توبه و بازگشت به فطرت خويش را دارد شگفت نيست كه به آخرالزمان توجه ويژه كند. پديده اي كه كارل گوستا و يونگ نيز با طرح “ضمير ناخودآ گاه مشترك “و “كهن الگو” به نوعي ديگر همين مفهوم را تائيد مي كند.(محمد حسني،1385 ، ص113)
اتاق فكر حاكم برهاليوود با برنامه ريزي هاي گسترده و منظم همه اصول ونگرش هاي خود را در قالب فيلم هاي سينمايي به ذهن مخاطبان تزريق مي كند و آنچه را كاشته است برداشت مي نمايد. مفهوم آخرالزمان نيز يكي ازاين موارد است.
در زماني كه تمدن انسان محور غرب در حال تاخت وتاز بود و هيچ حريف قدرتمندي را براي خود نمي شناخت انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني باايده هاي اسلامي از ميان دنياي پست و مادي غرب سربرآ ورد و نداي اسلام سر داد لذا رهبران تمدن غرب احساس خطر كردند از اين پس است كه درسينماي هاليوود با جريان هاي سينمايي جديدي مواجه مي شويم. بي شك ظهور انقلاب اسلامي ايران، فروپاشي شوروي، زوال قدرت آمريكا و رويكرد نوع بشر به معنويت ومعنا و نيز نااميدي از الگوهاي مدرن و نگراني هايي كه بشر امروز بد ان دچار است دلايل اساسي توليدهاي رسانه اي براي دستگاه روياسازي غرب(هاليوود) بود.( همان ،ص 112)
رسانه هايي كه از ابتداي ظهور خود مفاهيم خاصي را دستور كار خود قرار داده بودند پس از انقلاب الهي ايران علاوه بر ايجاد جريان هاي جديد به صورت شديدتري بعضي از جريان هاي سابق را پيگيري نمودند. در سال هاي جنگ سرد نيز شوروي آماج تيرهاي بنيان بركن سينماي هاليوود بود به طوري كه به اتفاق صاحب نظران جنگ نرم و رسانه اي بود كه موريانه وار همه بنيان هاي شوروي كمونيستي را خورد تا جايي كه با بادي آرام همه يال و كوپال اين قطب دنيا فروريخت . كتاب و انيميشن “قلعه حيوانات” يكي از بارزترين فعاليت هاي سينماي آمريكا درراستاي براندازي نظام سوسياليستي شوروي بود.

انواع آخرالزمان

نگاه سرخ حسيني و نگاه سبز مهدوي دونيرو محركه شيعيان در سراسر جهان هستند. پس از انقلاب اسلامي ايران كه تعجب همه دانشمندان و متفكران مغرب زمين را برانگيخت اين دانشمندان به فكر افتادند تا پايه هاي اين حركت الهي را در دنيايي كه در نظريات مادي دست و پا مي زند پيدا كنند.آنها پس از بررسي هاي زياد به اين نتيجه رسيدند كه “شيعيان به اسم امام حسين عليه السلام قيام خود را آغاز و با ا سم حضرت مهدي-عجل الله تعالي فرجه الشريف - قيام خود را حفظ مي كنند و تداوم مي بخشند.” ( حسن بلخاري ،1382 ، ص 137. ) نهضت سرخ حسيني و نهضت سبز مهدوي الگوهايي اند كه آن قدر لطيف و فطري اندكه همه مخاطبين جهاني را دراولين برخورد جذب مي كنند .اما ايمان آوردن به اين دو نگاه و حتي اطلاع از آ نها بنيان هاي تمدن مادي گرا و ضد خداي غرب را فرو مي ريزد پس اتاق فكر رسانه به تلاش افتاد تا با ارائه الگوهايي سطحي و دروغين به گمراه كردن مردم مغرب زمين بپردازد.
مردم مغرب زمين به راحتي گفته هاي رسانه هاي خود را مي پذيرند چرا كه شبكه سهمناك مطبوعات ، راديو و تلويزيون ، مانند قلعه اي جامعه آمريكا را در درون خود دارد و بيرون شدن از آ ن محوطه محصور را اجازه نمي دهد. رسانه هاي گروهي و بخصوص تلويزيون، چون مشيت الهي هستند هر چه اراده كنند پديد مي آورند بدون اغراق مي توان گفت كه امروز تلويزيون پادشاه آمريكاست.
جيره اطلاعاتي مردم آمريكا به نحو عمده از جانب تلويزيون تامين مي گردد در كمتر خانه اي است كه يكي نباشد وكمتر خانواده اي است كه ساعات فراغتش را در برابر آن نگذراند.
تلويزيون در ايالات متحده “ بت جديد” است . تلويزيون براي جمع كثير و عظيمي از مردم خداست. كانال هاي مختلف تلويزيوني و انواع واقسام نشريات و مجلات در آمريكا صبح تا شب به بمباران خبري و تبليغاتي مشغولند. شنونده و بيننده تصور نمي كند كه مستقيما تحت آموزش وهدايت است آ ن هم از ناحيه دولت بلكه احساسش اين است كه خودش دارد كانال تلويزيوني مورد علاقه اش را انتخاب مي كند اما در واقع چون ثروت و قدرت در دست جمعي سرمايه دار بزرگ و جهانخوار است سرنخ بسياري از كارها و تبليغات در امور اساسي و اصلي به طور نامرئي در دست آنها ومتصل به دستگاه ثروت و قدرت همان هاست.
)www.bashgah.net( واين دستگاه هاي ثروت و قدرت كسي به جز صهيونيست ها و لابي ها صهيونيسم نيستند.
جناب آقاي دكتر مجيد شاه حسيني كارشناس عرصه رسانه در كتاب پيشگويي ها و آخرالزمان ،آخرالزمان هاي موجود در فيلم هاي هاليوودي را به پنج گروه تقسيم مي كند:
گروه اول فيلم هايي است كه “آخرالزمان تكنولوژيك” را به تصوير مي كشند. در اين دسته از فيلم ها، آدمي، با آ فريده هاي تكنولوژيك خويش در جدال است و اين مصنوع شوريده بر صانع، شرايطي آخرالزماني را براي انسان پديد مي آورد .جرقه هاي آغازين اين گونه را در آثاري مانند : “دكتر فرانكنشتاين” و تداوم آن را در “ ترميناتور2” و “ماتريكس” مي توان ديد . در اكثر اين آثار انسان در مقابل مصنوع و مخلوق خويش كم آورده و دچار بحران هويت است. منجي اين قبيل آثار معمولايك انسان دانا، شجاع و البته آمريكايي است كه با درآميختن دانش و شهامت در ضمير خويش پيروان اندك خود را هدايت و رهبري مي كند. در پايان نيز اين تكنسين اخلاق گرا ، آ نتاگونيست يا ضد منجي تكنولوژيك را شكست مي دهد وبرنيروهاي دشمن غلبه مي كند.
در “آخرالزمان طبيعي” طبيعت صبور و مقهور انسان به دلايل عمده(از جمله تخريب طبيعت به دست آ دمي) عليه نسل بشر عصيان مي كند و وقايع اي مانند: گردباد، سيل، زلزله ،آتشفشان و برخورد شهاب سنگ هاي عظيم به كره زمين شرايط آ خرالزماني را پديد مي آورند گاهي نيز به دلايل دخالت هاي نابه جاي انسان در پروسه هاي طبيعي و دستكاري هاي ژنتيك ، هيولاهاي ناشناخته اي از دل طبيعت پديدار مي شوند و حيات بشر را به مخاطره مي افكنند . فيلم هايي نظير :” برخورد عميق” ، “آرماگدون”،”قله دانته”،” دنياي آب”، “گودزيلا“ و “پارك ژوراسيك” هر يك به سهم خود مصاديقي از آخرالزمان طبيعي محسوب مي شوند.
“آخرالزمان ديني” مهمترين و قابل بحث ترين رويكرد سينماي هاليوود به بحث آخرالزمان است كه به دوشيوه پرداخت مستقيم يا رويكرد نمادين و استعاري شرايط آ خرالزماني را به تصوير مي كشد. در اين رويكرد آنتاگونيست يا ضد منجي در قالب يك ضد ارزش ديني مثلاشيطان ، ضد مسيح يا دجال در يك زمان خاص از زندان رها مي شود و حيات بشر را بر روي كره زمين مورد تهديد قرار مي دهد. طبعا در اين قبيل آثار منجي يك شخصيت متدين مثلايك كشيش يا يك قديس است كه با تلفيقي از ايمان وشهادت و ايثار آ نتاگونيست را شكست مي دهد و سحر شيطان را باطل مي كند. در اين قبيل آ ثار گاهي مسيح وگاهي پيروان او محور مقابله با شرارتند و در پروسه اي تقديري و حساب شده شيطان را مقهوم و منكوب مي كنند فيلم هايي نظير “ جن گير 1 و2”،” طالع نحس”و” پايان روزگار” مصاديق اين گونه آخرالزمان به شمار مي روند.
“آخرالزمان علمي - تخيلي” سوژه گروه ديگري از آثار هاليوودي است كه طي آ ن تلفيقي از خيال و واقعيت يك خط آ خرالزماني را پديد مي آورند. در اين الگوي روايي آ نتاگونيست ها در قالب موجودات فضايي از آ ن سوي كهكشهان و از اعماق تاريك فضا پديدار مي شوند و حيات انسان را برروي زمين مورد تهديد قرار مي دهند . منجي اين قبيل آثار با تركيبي از دانش و مسائل ماوراءالطبيعه به جنگ بيگانگان مي رود و در نبردي سخت وخونين مهاجمان فضايي را از سر راه بر مي دارد فيلم هايي نظير : مجموعه 4قسمتي” بيگانه “،” روز استقلال”، “ عنصر پنجم”، و مجموعه “ جنگ ستارگان” از جمله اين قبيل آ ثارند.
“آخرالزمان اسطوره اي” دستمايه گونه اي از آ ثار هاليوودي است كه طي آن آ نتاگونيست از آن سوي مرز واقعيت و رويا واز دنياي رمز آلود افسانه و اسطوره هاي كهن سر بر مي دارد و به دنياي امروز پا مي گذارد و پارادوكس ماهوي آنتاگونيست بادنياي مدرن امروز شرايط آ خرالزماني را پديد مي آورد . در اين گونه آثار منجي و ياران او هيچ چاره اي جز سفر به دنياي اسرار آميز اسطوره و خيال ندارند زيرا هيچ سلاح و شيوه مدرني بر آنتاگونيست ما قبل تاريخي كارگر نيست و صرفا او را با تمهيدات اسرارآميزي از جنس خود او مي توان از ميان برداشت. سرانجام با كشف يك طلسم يا ابزاري سحر آميز قدرت جادويي آ نتاگونيست باطل مي شود و بحران فرو مي نشيند. از مصاديق تصويري اين گونه آخرالزمان مي توان به فيلم هاي :”موميايي”،” بازگشت موميايي”،” عقرب شاه” و “ارباب حلقه ها “ اشاره نمود.(مجيد شاه حسيني، 1382، صص120 -118)
يكي از مباني و مبادي اصلي آ خرالزمان اسلامي بلوغ همه مردم دنياست يعني مردم دنيا بايد به سطحي از نياز و كشش فطري و طبيعي برسند تا به دنبال نجات بخشي بگردند كه سعادت را براي آنها به ارمغان مي آورد اين امر نيازمند گذشت زمان و بلوغ فكري و روحي مردم جهان است اما ارائه آ خرالزمان در زماني كه مردم به بلوغ كامل نرسيده اند باعث مي شود كه مردم گمراه شوند. ارائه آخرالزمان در چنين موقعيتي يكي از سياست هاي اصلي سينماي هاليوود است . هاليوود سعي مي كند با به تصوير در آوردن آ خرالزماني كه يهود در آن به پيروزي مي رسد شرايط تهيه آن را فراهم آ ورد و به دليل آنكه اغلب مردم دنيا هنوز به بلوغ فكري لازم نرسيده اند راه را از بيراهه تشخيص نمي دهند و بدان ايمان مي آورند.